جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای رستمی

علیرضا دهدشتی، ناهید صحرانورد، روح‌الله رستمی، عبداله برخورداری، زهره بنایی ریزی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( فصلنامه علمی تخصصی طب کار یزد ۱۳۹۱ )
چکیده

مقدمه: انتشار بیوآئروسولها در هوای بخش‌های مختلف بیمارستانی عامل زیان‌آور مهمی برای سلامتی محسوب شده و در ایجاد عفونت‌های بیمارستانی نقش عمده‌ای را ایفا می‌نمایند. در مطالعه حاضر نوع و تراکم میکروارگانیسم‌های معلق شامل اسپورهای قارچی و باکتری، شاخص استافیلوکوک در هوای بخش‌های مختلف بیمارستانی بررسی شده است. روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی‌ـ مقطعی بوده که در سال ۱۳۹۰ و در بیمارستان‌های شهر دامغان که دو بیمارستان بود انجام شده است. نمونه‌های هوا با روش دینامیک و با استفاده از پمپ ویژه نمونه‌برداری از بیوآئروسول‌ها و محیط‌های کشت سابرو دکستروز آگار و Chapman Agar جمع‌آوری شده و سپس نوع و تراکم میکروارگانیسم‌ها با رنگ‌آمیزی و مشاهده زیر میکروسکوپ تشخیص و با شمارش کلنی‌ها بر حسب CFU/m۳ گزارش شده است. یافته‌ها: نتایج نشان داد که به طور متوسط بخش جراحی در بیمارستان برادران رضایی و اتاق لیبر در بیمارستان ۱۱محرم دارای بیشترین بار آلودگی قارچی و بخش مراقبت‌های ویژه و رادیولوژی در بیمارستان برادران رضایی و اتاق معاینه در بیمارستان ۱۱محرم دارای کمترین میزان بار آلودگی بود. در بخش اطفال بیمارستان برادران رضایی از نظر آلودگی باکتریایی (باکتری استافیلوکوک)، دارای بیشترین بار آلودگی و بخش سونوگرافی و همچنین آشپزخانه دارای کمترین بار آلودگی بودند. همچنین بیشترین نوع قارچ‌هایی که در محیط‌های بیمارستانی پراکنده‌اند از گونه‌های آسپرژیلوس و پنیسیلیوم می‌باشند. نتیجه‌گیری: تراکم بیوآئروسول‌ها در بخش‌های مختلف بیمارستانها متفاوت ولی نوع میکروارگانیسم‌های پراکنده در محیط بیمارستان مشابه می‌باشند، در نتیجه امکان مواجهه شغلی برای افراد شاغل در بیمارستان وجود دارد.
مهدی جهانگیری، مسعود نقاب، قدرت اله نصیری، ماندانا آقابیگی، وحید خادمیان، رضا رستمی، ولی اله کارگر، جواد رسولی،
دوره ۶، شماره ۲ - ( فصلنامه علمی تخصصی طب کار یزد ۱۳۹۳ )
چکیده

کارکنان شاغل در تصفیه‌خانه‌های فاضلاب در معرض مواجهه با گستره‌ای از انواع آلاینده‌های شیمیایی و همچنین بیوآئروسول‌هایی نظیر انواع باکتری‌ها و قارچ‌ها قرار دارند. هدف از این مطالعه ارزیابی اختلالات تنفسی احتمالی ناشی از کار در کارکنان شاغل در ۱۰ واحد تصفیه پساب در صنایع پتروشیمی کشور بود. روش بررسی: این مطالعه مقطعی بر روی ۱۹۸ نفر از کارکنان شاغل در واحد‌های تصفیه پساب شرکت‌های پتروشیمی و یک گروه مرجع ۹۹ نفره انجام شد. شیوع علائم اختلالات تنفسی با استفاده از پرسشنامه استاندارد تنفسی انجمن متخصصین قفسه صدری آمریکا مورد بررسی قرار گرفت. پارامترهای عملکردی ریه با دستگاه کالیبره شده ویتالوگراف در سه نوبت شامل ابتدا و انتهای اولین روز کاری هفته و نیز انتهای آخرین روز کاری هفته اندازه‌گیری شدند. سپس میزان تراکم بیوآئروسل‌ها در واحدهای مختلف تصفیه پساب با استفاده از نمونه‌بردار آندرسون اندازه‌گیری شد. یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد شانس ابتلا به سرفه، خلط، سرفه توام با خلط، خس خس سینه و تنگی نفس در گروه مواجهه‌ها به ترتیب ۹۴/۲، ۱۰/۱، ۹۵/۱، ۸۲/۰ و ۹۷/۱ برابر گروه مرجع بود و همچنین مقادیر پارامترهای عملکردی ریه در گروه دارای مواجهه به طور معنی‌داری کمتر از گروه مرجع بود(۰۵/۰P<). نتیجه‌گیری: افزایش معنی‌دار شیوع علائم تنفسی و کاهش معنی‌دار پارامترهای عملکردی ریه را احتمالاً می‌توان به مواجهه کارکنان شاغل در تصفیه‌خانه‌های فاضلاب منتسب نمود.
سمیه مرادحاصلی، علی اصغر میرک زاده، فرحناز رستمی،
دوره ۶، شماره ۳ - ( فصلنامه علمی تخصصی طب کار یزد ۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: توانمند‌سازی و آموزش افراد، عواملی به حساب می‌آید که به وسیله آن سرمایه‌های انسانی تبدیل به سرمایه‌های پایدار می‌شود. حفظ و توسعه نیروی انسانی در محیط پر مخاطره کشاورزی نیازمند یادگیری و رعایت اصول ایمنی و بهداشت حرفه‌ای کشاورزی است. این مطالعه با هدف تحلیل اثربخشی دوره‌های آموزشی ایمنی و بهداشت حرفه‌ای کشاورزی صورت گرفت. روش بررسی: این تحقیق پس از بررسی نیازهای آموزشی کشاورزان به شیوه غیرآزمایشی و با روش توصیفی- پیمایشی؛ به شیوه آزمایشی و با دو گروه آزمایش و گواه انجام شد. جامعه آماری تحقیق شامل ۲۱۳ خانوار از کشاورزان شهرستان ماهیدشت بود که از طریق جدول مورگان ۱۴۰ خانوار به عنوان نمونه تعیین گردید و پس از نیاز‌سنجی از این گروه تعداد ۶۱ نفر در طرح آزمایش شرکت داده شد. ابزار تحقیق پرسشنامه بوده که روایی آن با نظر متخصصان و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (‌۷۷/۰) تایید گردید. با استفاده از نرم‌افزار ۱۱,۵ SPSS داده‌ها توسط آزمون‌های مقایسه میانگین‌ها (‌ tمستقل و جفت شده) و آزمون تجزیه واریانس (F) تحلیل شد. یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون افراد گروه آزمایش به ترتیب ۶۲/۶ و ۸۸/۱۸ بوده است، ‌به طوری که اختلاف معنی‌داری بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون افراد گروه آزمایش وجود داشت که بیانگر تاثیر نسبی دوره آموزشی می‌باشد. نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌ها، نمره افراد ‌در قبل از آموزش با بعد از آموزش تفاوت معنی‌داری با هم داشت. بنابراین لازم است جهت حفظ سطح دانش مطلوب کشاورزان به مسأله آموزش توجه بیشتری مبذول گردد و با برگزاری دوره‌های آموزشی میزان آگاهی افراد ارتقاء داده شود.
مسعود رستمی، رضیه سلطانی، ویدا سادات انوشه،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( فصلنامه علمی تخصصی طب کار یزد ۱۴۰۲ )
چکیده

پتانسیل قابل توجهی بین حوزه هوش مصنوعی (AI: Artificial Intelligence) و ارگونومی شناختی وجود دارد. هدف از این جستار حمایت از افزایش توجه به هم‌افزایی بین هوش مصنوعی و ارگونومی شناختی و همچنین نیاز فوری به کاوش آن در تحقیق و عمل است.
هوش مصنوعی به بخشی جدایی‌ناپذیر از محیط کار مدرن تبدیل شده است، صنایع را متحول می‌کند، بهره‌وری را افزایش می‌دهد و فرآیندها را ساده می‌کند(۱). با این حال، همانطور که فناوری‌های هوش مصنوعی به تکامل خود ادامه می‌دهند، در نظر گرفتن جنبه انسانی در این تحول دیجیتال ضروری است(۲). ارگونومی، علم طراحی فضاهای کاری و ابزار متناسب با افرادی است که از آن‌ها استفاده می‌کنند و عنصری حیاتی است در حصول اطمینان از اینکه ادغام هوش مصنوعی در محل کار، رفاه، کارایی و موفقیت کلی کارکنان را افزایش می‌دهد(۳).
 
هوش مصنوعی با پیشرفت های سریع خود، حوزه ها و صنایع مختلف را از مراقبت های بهداشتی تا وسایل نقلیه خودران و خدمات مالی متحول می‌کند. در حالی که مزایای بالقوه مشهود است، مفاهیم اخلاقی، شناختی و ارگونومیکی به همان اندازه مهم هستند. ارگونومی شناختی زیر شاخه‌ای از ارگونومی است که به طراحی و ارزیابی سیستم ها و فناوری‌هایی می‌پردازد که از فرآیندهای شناختی انسان مانند ادراک، توجه، حافظه و تصمیم‌گیری پشتیبانی می‌کنند(۴). حوزه ارگونومی شناختی، که در درجه اول بر بهینه‌سازی تعامل انسان و سیستم تمرکز دارد، کلید تضمین این است که سیستم های هوش مصنوعی به گونه ای طراحی و اجرا شوند که با ظرفیت‌ها، توانایی‌ها و محدودیت‌های شناختی انسان همسو باشد). پیاده‌سازی‌های فعلی هوش مصنوعی معمولاً یک تمرکز فناوری محور را اتخاذ می‌کنند و از کارکنان انتظار می‌رود که با فناوری سازگار شوند(۶). در این تمرکز فناوری محور، عملکرد و دقت هوش مصنوعی بهینه شده است، اما این جنبه‌ها به صورت مجزا در نظر گرفته می‌شوند. این دیدگاه ملاحظات انتقادی مختلفی را مطرح می‌کند که اغلب در طراحی و اجرای فناوری‌های پیشرفته نادیده گرفته می‌شوند و گاهی با پیامدهای فاجعه‌باری همراه هستند). از نقطه نظر ارگونومی، طراحی هوش مصنوعی باید از تمرکز فناوری محور به دیدگاه سیستمی و انسانی منتقل شود. با اعمال تمرکز بر کارکنان، هوش مصنوعی باید به طور معنادار و ایمن در فرآیندهای کاری با هدف بهینه سازی عملکرد کلی سیستم و رفاه افراد طراحی و ادغام شود(۷).
در زیر چند دلیل قانع کننده برای ادغام هوش مصنوعی و ارگونومی شناختی آورده شده است:
هوش مصنوعی انسان محور: استقرار سیستم های هوش مصنوعی در تنظیمات مختلف نیازمند رویکرد کاربر محور است. ارگونومی شناختی می‌تواند بینش‌های ارزشمندی را در مورد طراحی رابط‌های هوش مصنوعی ارائه دهد و اطمینان حاصل کند که آنها از نظر بصری کاربرپسند هستند).
ملاحظات اخلاقی: ابعاد اخلاقی هوش مصنوعی، از جمله انصاف، شفافیت و مسئولیت‌پذیری، زمانی که اصول ارگونومی شناختی در فرآیند طراحی تعبیه شده باشد، می‌تواند بهتر مورد توجه قرار گیرد. این می‌تواند به سیستم های هوش مصنوعی اخلاقی‌تر که به ارزش های انسانی احترام می‌گذارند کمک کند(۹).
عملکرد پیشرفته: بهینه‌سازی همکاری انسان و هوش مصنوعی می‌تواند به بهبود عملکرد کلی سیستم منجر شود. این امر به ویژه در حوزه‌هایی مانند مراقبت‌های بهداشتی، که در آن هوش مصنوعی به متخصصان پزشکی در تصمیم‌گیری‌های تشخیص و درمان کمک می کند، حیاتی است(۱۰).
کاهش اضافه بار شناختی: ارگونومی شناختی می‌تواند با ساده کردن ارائه اطلاعات و فرآیندهای تعامل، به کاهش اضافه بار شناختی، یک مسئله رایج در تعاملات انسان و هوش مصنوعی کمک کند(۱۱).
رضایت کاربر: سیستم‌های هوش مصنوعی که با در نظر گرفتن شناخت انسان طراحی شده‌اند، بیشتر مورد استقبال کاربران قرار می‌گیرند که منجر به رضایت کاربر و میزان پذیرش بالاتر می‌شود(۱۱).
ایمنی و اعتماد: همکاری انسان و هوش مصنوعی را می‌توان با القای اعتماد به سیستم‌های هوش مصنوعی به طور قابل توجهی افزایش داد. اطمینان از همسویی هوش مصنوعی با قابلیت‌های شناختی انسان برای ایجاد اعتماد در میان کاربران بسیار مهم است(۱۲).

 

مسعود رستمی، ویدا سادات انوشه،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( فصلنامه علمی تخصصی طب کار یزد ۱۴۰۳ )
چکیده

همانطور که می‌دانید، اتوماسیون و هوش مصنوعی به سرعت در حال تغییر دادن چشم‌انداز بسیاری از صنایع هستند و نحوه انجام کار توسط انسان‌ها را متحول می‌کنند. این امر تأثیر عمیقی بر قابلیت اطمینانی دارد که به توانایی انسان‌ها برای انجام وظایف خود به طور ایمن، کارآمد و موثر در محیطی پویا و اغلب غیرقابل پیش‌بینی اشاره دارد.
در حالی که اتوماسیون و هوش مصنوعی می‌توانند مزایای زیادی از جمله افزایش بهره‌وری، کاهش خطا و بهبود ایمنی را به ارمغان بیاورند، خطرات بالقوه‌ای نیز وجود دارد که باید در نظر گرفته شود. یکی از نگرانی‌های کلیدی این است که اتکای بیش از حد به اتوماسیون می‌تواند منجر به از دست رفتن مهارت‌ها و دانش انسانی شود که می‌تواند قابلیت اطمینان را در شرایطی که سیستم‌های خودکار از کار می‌افتند یا با داده‌های غیرمنتظره مواجه می‌شوند، کاهش دهد. علاوه بر این، سیستم‌های هوش مصنوعی می‌توانند پیچیده و غیرقابل درک باشند که می‌تواند منجر به مشکلاتی در اعتماد به خروجی آنها و درک نحوه عملکرد آنها در صورت بروز خطا شود. از این رو در اینجا به بررسی چالش‌ها و فرصت‌های جدیدی که هوش مصنوعی بر قابلیت اطمینان انسانی در صنایع می‌گذارد، می‌پردازیم.
یاسر لطفی، حمید حبوباتی، غلامحسین حلوانی، علی صدری اصفهانی، رضیه سلطانی، مسعود رستمی، ویدا سادات انوشه،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( فصلنامه علمی تخصصی طب کار یزد ۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: روش CREAM یکی از تکنیک‌های ارزیابی قابلیت اطمینان انسانی است که امکان پیش‌بینی و تحلیل خطاهای انسانی را فراهم می‌کند. هدف این مطالعه، شناسایی و تحلیل خطاهای انسانی در میان کارکنان اتاق کنترل، به عنوان جامعه هدف در صنعت فولاد، با رویکرد ارگونومی شناختی و تعیین سبک‌های کنترلی مرتبط با وظایف آنان می‌باشد.
روش بررسی: تحلیل داده‌ها بر مبنای روش CREAM صورت گرفته است؛ به‌طوری که در ابتدا، با تحلیل اولیه خطاها، سبک کنترلی هر وظیفه (شامل سرشیفت تولید، اپراتور ارشد کنترل، کنترل تاکتیکی، اپراتور کنترل و اپراتور سایت) تعیین گردید. سپس، با ارزیابی شرایط عملکردی (CPCs) و به‌کارگیری فرمول‌های محاسبه احتمال خطای کلی، داده‌ها مورد تفسیر قرار گرفتند. علاوه بر این، برای تعیین روابط بین متغیرهای مورد بررسی، تحلیل‌های آماری با استفاده از آزمون‌های همبستگی و مقایسه‌ای با نرم‌افزار SPSS انجام شد.
نتایج: یافته‌ها نشان می‌دهد که سبک کنترلی وظایف مورد بررسی عمدتاً از نوع لحظه‌ای است. بیشترین خطاهای شناسایی‌شده به ترتیب شامل خطای اجرا، خطای تفسیر، خطای برنامه‌ریزی و خطای مشاهده بوده‌اند.
نتیجه‌گیری: وظایف ارشد کنترل و سرشیفت تولید دارای ماهیت کنترلی منسجم بوده و در سایر وظایف، عواملی مانند انجام هم‌زمان چند کار، محدودیت زمانی و کیفیت آموزش‌ها موجب افزایش کنترل لحظه‌ای شده‌اند. به‌طور کلی، مهم‌ترین خطای شناختی شناسایی‌شده در میان وظایف مورد بررسی، «خطای اجرا» بوده که ارتباط مستقیمی با فرآیندهای کنترلی در اتاق کنترل دارد.
 


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه طب کار می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Occupational Medicine Quarterly Journal

Designed & Developed by : Yektaweb